دکتور عبدالباقی امین
مروری بر کتاب “چهل سال در طوفان” داشتم که روایتی از داخل قصر ریاست جمهوری افغانستان است و توسط محترم عبدالکریم خرم رئیس دفتر رئیس جمهور پیشین کشور نگاشته شده است. این نویشتۀ کوتاهی را برای تقدیم در رونمایی این کتاب به رشتۀ تحریر درآورده ام.
این کتاب در 686 صفحه و در دو قسمت تنظیم شده است. قسمت اول آن زندهگی محترم عبدالکریم خرم از کودکی الی ما قبل از رفتن به ارگ، و قسمت دوم آن از داخل ارگ تا سپردن دفتر به جانشین خود در عهد ریاست جمهوری داکتر اشرف غنی بوده است. کتاب منحیث عموم روایتی است که بیشتر شکل خاطرات دارد.
هدف کتاب: هدف این کتاب تلاش واضح ساختن طوفان چهل سالۀ افغانستان از خلال زندهگی مؤلف میباشد و روایتی است که از خلال آن جریانات و حوادث افغانستان را واضح میسازد و در این روایت از واقعیتهایی دور نرفته که مؤلف با آن روبرو شده است.
این کتاب روایت خیلی واقعی از داخل قصر ریاست جمهوری است که با خواندن آن، خواننده از مسائل زیادی آگاه میشود و چیزهای خیلی پوشیده در سیاست کشور برایش واضح میشود.
مؤلف در کتاب کوشیده است که خودش را خیلی در جریانات سیاسی که در ارگ گذشته است، ظاهر نکند. اگرچه بعضی اشاراتی داشته است که مورد اعتماد بیشتر حامد کرزی رئیس جمهور پیشین بوده و در اکثر موارد با وی مشوره میکرد و دیگران نیز تاثیرگذاری وی در تصامیم ریاست جمهوری را درک میکند.
عنوان کتاب: عنوان کتاب “چهل سال در طوفان” بوده و مؤلف در آن از طوفانی صحبت میکند که افغانستان دچار آن بوده، اما در واقعیت امر مؤلف از زندهگی خویش روایتی دارد که بخشی از طوفان کشور و بخشی از حوادث در آن به تصویر کشیده شده است. بنابراین، هدف کتاب به صورت درست فهمیده نمیشود. به عبارت دیگر، بین نام کتاب و آنچه در داخل کتاب است، هماهنگی درستی وجود ندارد.
کتاب میرساند که مؤلف در همه موارد با خود یادداشت داشته و دارای حافظۀ خوب روایتی بوده است. ولی آیدهآل مؤلف در کتاب به صورت درست واضح نیست که مؤلف به خاطر چه در زندهگی خویش مبازره میکرد و تا حال آنرا ادامه میدهد. چون از گرایشهای سیاسی خویش به حزب اسلامی صجبت نموده، رابطهاش با محاذ ملی اسلامی و در اخیر هم نزدیکیاش با رئیس جمهور هیچ نوع تبصره در مورد آن جریانهای که به آن گرایش داشته ننموده است که ایا آن جریانها تا کدام اندازه برای مؤلف قابل قبول بوده و یا هم بر مواردی انتقاد دارد. از بعضی تصرفات جزئی در ادارات حزب اسلامی صجبت نموده، اما بصورت کل از آن صجبت نکرده است.
احزاب افغانستان چه در پاکستان و حتی در ایران و بعد از آمدن به افغانستان که همه جزء واقعیت جامعه بوده، تماسی نگرفته که آنها نقش شان در طوفان چهل ساله جه بوده تا پیامی باشد برای نسلهای آینده از طرف شخصیتی که در متن جریانات علی الاقل یک دهه در ارگ گزرانید.
دوسیههای ارگ: مؤلف وقتیکه به ارگ میرود از دوسیههای مشخصی صحبت نموده که از آن در روایت خویش تفصیلاتی ارایه نموده و عبارت از دوسیۀ انتخابات پارلمانی، قضیۀ کابلبانک، صلح، روابط با پاکستان، زندان بگرام و روابط با امریکا و سند همکاریهای استراتیژیک و پیمان امنیتی میباشد. از این قضایا صحبت صورت گرفته، اما از قضیایای دیگری که شاید اساسی نیز بوده باشد، مانند اصلاح اداری، اصلاحات اقتصادی، ادارۀ سالم مسلط و غیره هیچ صحبتی ندارد.
این کتاب طوری نویشته شده که در آن حامد کرزی منحیث شخصیت ملی با افکار وطن دوستانه ظهور نموده، اما در خلال روایت طوری وانمود شده که حامد کرزی ضعف مدیریتی بزرگی داشت. مذاکرات تخنیکی پیمان امنیتی را خودش با امریکاییها دنبال مینمود و در بند بند آن با آنها به مذاکره میپرداخت. در این مورد تیمی وجود نداشت که مورد اعتماد حامد کرزی بوده باشد.
از این کتاب فهمیده میشود که مؤلف انسان وطندوست و آزادمنش است، اما از اینکه با حامد کرزی خیلی نزدیک بوده بخاطر حل مشکلات بزرگ کشور چه نوع تصور داشته و بخاطر رسیدن به آن چه تلاشهای به خرج رسانیده در این کتاب چیزی دیده نمیشود. فکر میکنم با اینکه این کتاب یک روایتی است، اما باید این مطلب را به شکلی با خود میداشت.
مؤلف با اینکه به ولایت آبائی خویش (وردگ) سفر نموده و از دیدهای خویش روایت نموده، اما از تجربۀ محلی بعد از سقوط ادارات حکومت خلق در ولسوالیهای دایمیرداد و چک که در آنجا از سال 1358 – 1361 وجود داشت هیچ ذکر به میان نیاورده که در اینجا یک حکومت مردمی در کنار حکومت کابل در 50 کلیومتری کابل بمیان آمده و از مجلس شورای بزرگ، قضا و تنظیم امور نظامی و مال را در بر داشت.
مؤلف در کتاب نامهای شخصیتهایی را گرفته که در راستای برخلاف منافع ملی موقف گرفته بودند، ولی مؤلف ذکر کرده که نامهای زیادی را به این دلیل نگرفته که آیندۀ سیاسی آنها متضرر نگردد. وی بیان نداشته که کسانی را که ذکر نموده آیا آیندۀ سیاسی آنها متضرر نمیگردد و آنها فرصت عملکرد خوب سیاسی را ندارند؟!
پیامهای واضح این کتاب:
1_ امریکاییها در تصرفات خویش به نفع افغانها نمیاندیشیدند، بلکه بخاطر ضعف حکومت مرکزی تلاش به خرج میدادند.
2_ شخصیتهای بزرگ سیاسی کشور در منافع کوچک و خورد میاندیشیدند و اکثر آنها به امریکاییها خوش خدمتی مینمودند.
3_ اینکه حامد کرزی شخصیت وطندوست بوده، اما به اداره مسلط نبوده و نتوانسته تیم کاری هماهنگ در راستای حفظ منافع کشور ایجاد کند.
در اخیر باید بگویم که این کتاب خیلی مفید بوده و جوانان را توصیه میکنم که این کتاب را بخوانند. خواندن این کتاب حس وطندوستی را در انسان پیدا میکند.
پایان