مختار افغان
پروسۀ صلح افغانستان در حال حاضر به مرحلۀ حساسی رسیده است و افغانها برای موفق شدن این پروسه لحظه شماری میکنند. هرچند مذاکرات بین الافغانی حدود یک ماه پیش در دوحۀ قطر آغاز گردید، ولی با توجه به طولانی شدن گفتگوها روی طرزالعمل جلسات مذاکرات، نگرانیهایی نیز در پی داشته است.
به بن بست رسیدن مذاکرات بین الافغانی در نخستین مرحله و پیش از آغاز گفتگوها روی مسائل اساسی، نمایانگر پیچیدگی و پرچالش بودن این مذاکرات است و بیم آن میرود که مراحل بعدی آن طولانیتر و پر چالشتر باشد.
ظاهرا اختلاف روی دو مادۀ طرزالعمل برای جلسات مذاکرات صلح باعث طولانی شدن مرحلۀ اول مذاکرات گردیده است، ولی در پشت پرده مسائل دیگری نیز وجود دارد که زمینهساز این وضعیت گردیده است.
بن بست در مذاکرات بین الافغانی در حالی است که رئیس جمهور غنی نیز چند روز پیش سفر رسمی به دوحۀ قطر داشت و در آنجا در کنار ملاقات با زلمی خلیلزاد نمایندۀ ویژۀ ایالات متحده امریکا برای صلح افغانستان و جنرال سکات میلر قوماندان عمومی نیروهای خارجی در افغانستان با مقامهای قطری و سایر جهتهای درگیر در پروسۀ صلح افغانستان دیدارهایی داشت. از سوی دیگر حمدالله محب مشاور امنیت ملی افغانستان نیز اخیرا در اظهارات خویش گفته است که مذاکرات صلح میان طالبان و حکومت افغانستان بدون حضور میانجی صورت میگیرد و به نحوی تاکید دارد که به میانجی در این مذاکرات نیازی وجود ندارد.
در این مقاله کوتاه در کنار نگاهی به روند مذاکرات بین الافغانی، روی اهمیت و ضرورت نقش میانجی به منظور موفق شدن گفتگوهای بین الافغانی پرداخته شده است.
مذاکرات بین الافغانی
پس از توافق صلح میان امریکا و طالبان و تبادلۀ زندانیان میان حکومت افغانستان و طالبان بالآخره زمینه به گفتگوهای مستقیم بین دو طرف جنگ مساعد گردید و به تاریخ 12 سپتمبر (2020م) نشست افتتاحیۀ این مذاکرات با حضور مقامهای بلند رتبۀ حکومت افغانستان و دیپلوماتان خارجی در دوحۀ قطر برگزار شد.
بربنیاد توافق صلح میان امریکا و طالبان در 29 فبروری (2020م) قرار بود 6000 زندانی بین حکومت افغانستان و طالبان در طول 10 روز تبادله و مذاکرات بین الافغانی به تاریخ 10 مارچ آغاز گردد، ولی این روند شش ماه به درازا کشید که بالآخره نیز در اثر فشارهای بین المللی پروسۀ زندانیان تکمیل و گفتگوها آغاز شد.
جنگ افغانستان دارای ابعاد داخلی و خارجی است. این جنگ اساسا 19 سال پیش از سوی امریکا آغاز شده است، ولی قربانیان اصلی این جنگ افغانها اند و نیاز به تفاهم و حل و فصل منازعه بین افغانها دارد. به خصوص از سال 2014 به اینسو که امریکا و ناتو بخش بزرگ نیروهای خویش را از افغانستان بیرون کرد، تلفات نیروهای خارجی به گونۀ چشمگیر کاهش یافت و بالعکس تلفات افغانها افزایش یافت.
در حال حاضر که روی بعد خارجی به ویژه خروج نظامیان خارجی از کشور توافق صورت گرفته است، این پروسه به مرحلۀ مهم و چالش برانگیز رسیده است، چون مسائل جنجالی و زیادی وجود دارد که افغانها باید روی آن به توافق برسند. بحث آتشبس، ادارۀ سرپرست یا موقت، نوعیت نظام آینده، دستآوردها و کاستیهای 19 سال گذشته، ضمانتهای جلوگیری از جنگهای داخلی پس از توافق صلح، سرنوشت نیروهای افغان و جنگجویان طالبان و بالآخره چگونگی روابط با جهان و سیاست خارجی کشور از موضوعاتی اند که روی آن در گفتگوهای بین الافغانی باید توافقاتی صورت گیرد.
نیاز به میانجی در پروسۀ صلح
پس از آغاز گفتگوها و بعدا توافق صلح میان امریکا و طالبان، زمانیکه از پروسۀ صلح سخن زده میشود بلافاصله زمان خروج نیروهای شوروی و اوضاع بعد از خروج آنها از افغانستان در اذهان خطور میکند. افغانها نگرانی دارند که بعد از خروج نیروهای خارجی از افغانستان پیش از توافق میان افغانها، کشور بار دیگر به جنگهای داخلی برنگردد. بنابراین، افغانها به این نظر اند که امریکا باید جنگ افغانستان را “مسؤولانه” به پایان برساند. به عبارۀ دیگر، برای موفق شدن گفتگوهای بینالافغانی تلاش صادقانه نماید و با استفاده از نقش خویش در مسائل افغانستان با تفاهم بینالافغانی کمک نماید. چون یکی از عوامل جنگهای داخلی میان احزاب جهادی بعد از خروج نیروهای شوروی از افغانستان، عدم حضور یک میانجی قدرتمند بود تا تمام اطراف جنگ را دور میز مذاکره بیاورند و در تفاهم بین آنها نقش موثری را بازی کند.
جامعه بین المللی به خصوص ایالات متحده امریکا گرچند تاکنون در قضیۀ افغانستان درگیر و عملا حضور نظامی دارد، ولی توافق روی خروج کامل نیروهای آنها صورت گرفته و مذاکره بالای مسائل داخلی افغانستان با آنها موفقیتی برای پروسۀ صلح افغانستان به بار نخواهد آورد، اما هنوز هم منحیث یک فکتور پرنفوذ و با قدرت مطرح است و میتواند در فشارها و تسهیل گفتگوهای بین الافغانی نقش مهمی را بازی کند.
جنگهای دو دهۀ اخیر باعث بدبینی و خصومت های عمیق میان افغانها گردیده و تا هنوز هم ادبیات تند جنگی بین دو طرف مذاکرات صلح تبادله میشوند. کاهش این فاصله میان دو طرف جنگ نیاز به تلاشهایی دارد، تا به اعتماد سازی بین هر دو طرف زمینه مساعد گردد و ادبیات جنگ به ادبیات صلح مبدل گردد.
از بحث میانجی در مذاکرات بین الافغانی نمیتوان چشم پوشی کرد، اما با توجه به تجارب گذشته و وضعیت سیاسی کشور، جهتهای داخلی هرچند میتواند در زمینه فشارهای لازم و مشوره برای بنبست زدایی نقش داشته باشند، ولی اساسا نیاز به میانجی که برای هر دو جانب مورد قبول و احترام بوده باشد، دیده میشود تا این پروسه از مراحل چالش برانگیز عبور کند.
گروه کشورهای حامی صلح افغانستان متشکل از کشورهای قطر، آلمان، ناروی، ازبکستان و اندونیزیا که در دوحۀ قطر به هدف کمک به روند مذاکرات صلح افغانستان شکل گرفته است، یکی از چنین گامها به حساب می آید. نیاز به تلاشهایی نیز دیده میشود که این حلقه گستردهتر شود و کشورهای قدرتمند و بیطرف دیگر نیز شامل این گروه شود.
در کنار این، فشارهای سایر کشورها به خصوص ایالات متحده امریکا بالای هر دو طرف مذاکرات نیز یک عامل موثر دیگری است که اساسا به حیث میانجی پنداشته شده نمیتواند. چون در حال حاضر عملا گفتگوها به بنبست رسیده است و اگر فشارهای لازم داخلی و بین المللی وجود نداشته باشد و هر دو طرف در مسائل نرمی نداشته باشند، توافق روی مسائل اختلافی ممکن به نظر نمیرسد.
نتیجهگیری
با آغاز مذاکرات بین الافغانی امیدهای گسترده برای ختم جنگ در افغانستان به وجود آمده است، اما بدون شک این مذاکرات پر از چالشها و بن بستها خواهد بود. مذاکرات بین امریکا و طالبان حدود 18 ماه به طول کشید، ولی مذاکرات بین الافغانی پیچیدهتر از آن به نظر میرسد. پیشرفتهای که تا کنون شاهد آن هستیم، نتیجه تلاشهای برخی کشورها به خصوص دولت قطر است و اگر این تلاشها نمیبود، ما اکنون شاهد آغاز مذاکرات بین الافغانی نمیبودیم. با توجه به این حقیقت که بحثها روی مسائل جنجالی را در پیش داریم، نیاز جدی به تلاشهای میانجی برای موفق شدن مذاکرات بین الافغانی دیده میشود و هیچ جهتی از نقش میانجی در این پروسه چشم پوشی کرده نمیتواند. نقش این میانجی در مرحلۀ پس از توافق صلح نیز مفید است تا حمایت جهانی از افغانستان در طویل المدت را تضمین و تسهیل کند.
پایان